خلاصه داستان : "سیمون گوربونکوف" وارد یک کشتی می شود.در استانبول او لیز خورده و دستش می شکند.چیزی که او نمی داند این است که این اتفاق علامتی برای گروهی قاچاقچی است.به همین دلیل آنها دستان او را با طلا و الماس بانداژ می کنند.پس از بازگشت به خانه،تبهکاران تلاش می کنند آنها را پس بگیرند و...

خلاصه داستان : "شوریک" ساده لوح در جستجوی افسانه های محلی به قفقاز سفر می کند. اما در عوض او با دختری زیبا آشنا شده و درگیر ماجراهای دیگری می شود...

خلاصه داستان :دختری روستایی که مورد تحقیر همکلاسی هایش قرار می گیرد، با لحنی آرام سنت های اصیل و حافظه تاریخی را در مقایسه با خودخواهی حاد روسیه مصرف گرای جدید، بزرگ می دارد.